عبداله اسدزاده
دکتراي مديريت استراتژيک دانشگاه علامه طباطبايي
طي دهه گذشته تئوريهاي جديدي در اقتصاد ظهور كردهاند كه به اشكال مختلف بر سازمانها تاثير گذاشتهاند. اين تحول اشكال متداول سرمايه را از شكل فيزيكي و مادي گسترش داده و سرمايههاي نوين را پديد آورده است. اين سرمايههاي ناپيدا، توانايي تاثيرگذاري بر رشد و توسعه سازمانها را دارند (بروکس و نافاخو، 2006). سرمايه اجتماعي به عنوان مجموعه نتايج حاصل از روابط موجود در شبكههاي اجتماعي هر سازمان نيز از جمله اين سرمايههاست. سرمايه اجتماعي بنا به ماهيت خود داراي تعريف و ابعاد گستردهاي است. اعتماد، اعتقادات، هنجارها، قوانين و شبكهها ميتوانند به عنوان اين ابعاد شناسايي شوند (مکلروي، جورنا و انگلن، 2006).
از طرف ديگر، در سالهاي اخير شاهد رشد روزافزون شرکتهاي دانشبنيان در کشور بودهايم. اين شرکتها با تاکيد بر سرمايه دانشي و ارائه محصولات و خدمات نوآوري متکي بر فناوريهاي برتر نقش مهمي در رشد و توسعه اقتصادي کشور ايفا ميکنند (دهقانان و هرندي، 1393). اين قبيل شرکتها که بر محوريت فعاليتهاي نوآورانه بنا شده و رسالت خلق ارزش از فناوري را بر عهده دارند، حداقل از دو منظر به سرمايه اجتماعي نياز دارند. نخست سرمايه اجتماعي در خدمت اهداف دانشي آنهاست و از طريق مولفههايي همچون اعتماد، مشارکت و همکاري ميان اعضا به تسهيم دانش و ارتقاي يادگيري سازماني آنها منجر شده و در نهايت بهبود عملکرد نوآورانه آنها را در پي خواهد داشت (تورکينا، تي و تاي، 2013) که اين به وجه داخلي سرمايه اجتماعي برميگردد. دوم آنکه اين قبيل شرکتها به تامين مالي خطرپذير براي توسعه فناوري و فعاليتهاي نوآورانه خود نيازمندند که عموما به دليل ريسک بالاي اين فعاليتها و احتمال شکست آنها، سرمايهگذاران و نهادهاي تسهيلاتدهنده از مشارکت در آنها برحذر هستند. در اينجا نيز سرمايه اجتماعي به کمک اين شرکتها شتافته و از طريق کمک به اعتمادسازي و ايجاد روابط موثر با سرمايهگذاران و به تصوير کشيدن مزيتهاي طرحهاي نوآورانه خود، آنها را به حمايت و مشارکت مجاب کرده و به رفع خلأ سرمايههاي مالي کمک ميکند. پس بديهي است در اينجا شرکتهاي دانشبنياني که صرفا بر توسعه ايده خود متمرکز شدهاند و بدون استفاده از سرمايه اجتماعي، خود را در درون مرزهاي سازماني محصور کرده و منزوي عمل ميکنند، شانس کمتري براي اقبال سرمايهگذاران و بهرهگيري از خدمات نهادهاي حمايت از نوآوري دارند تا شرکتهاي دانشبنياني که با فراهم کردن سرمايه اجتماعي غني، از ابتداي توسعه فناوري همواره با برقراري ارتباط موثر و دوسويه با دنياي بيرون، اشتياق سرمايهگذاران را براي مشارکت و تامين مالي طرحهاي خود تحريک ميکنند. بر اين اساس، در اين تحقيق هدف آن است که تاثير سرمايههاي اجتماعي شرکتهاي دانشبنيان را بر عملکرد تامين مالي آنها از يک سو و بر عملکرد تجاري آنها از سوي ديگر مورد بررسي قرار دهيم. بديهي است مثبت بودن نتايج اين بررسي، لزوم تقويت اين بخش از سرمايههاي نامشهود سازماني و برنامهريزي براي رشد متوازن اين نوع از سرمايه را همسو با سرمايههاي مالي و فيزيکي اين سازمانها ميطلبد. در ادامه ابتدا به بررسي مباني تحقيق ميپردازيم و سپس فرضيات و مدل تحقيق تشريح ميشود. در خاتمه نيز روششناسي تحقيق و يافتهها و نتايج برگرفته از آن ارائه ميشود.
اقتصاد دانشبنيان
اقتصاد دانشبنيان يا اقتصاد داناييمحور اقتصادي است که در آن عامل اصلي توليد ثروت و ايجاد اشتغال، دانش است. يکي از تفاوتهاي مهم اين اقتصاد با اقتصاد توليدمحور از نظر ميزان و پيچيدگي دانشي است که در آن به کار رفته است. عبارت اقتصاد داناييمحور را سازمان همکاري اقتصادي براي توسعه به اقتصادي اطلاق ميکند که به طور مستقيم بر توليد، توزيع و استفاده از دانش و اطلاعات مبتني است (سليميفر، 1393). جهان پس از گذر از انقلابهاي مختلف شاهد انقلاب اطلاعاتي بوده که در آن منبع ارزشمند خلق ثروت و درآمد به دانش مبدل شده و اهميت روزافزون آن در عصر دانايي موجب شکلگيري پديده اقتصاد دانشمحور يا اقتصاد دانشبنيان شده است (زاهدي و خيرانديش، 1386). ضرورت دانشپايگي اقتصاد، موضوعي برخوردار از پيشينه غني نظري است و بسياري از اقتصاددانان نامي جهان نيز در اين خصوص سخن راندهاند. از جمله آدام اسميت، به عنوان پدر علم اقتصاد، به نقش عمومي علم و آموزش در پيشرفت فرهنگي و اجتماعي و نقش تخصصي آن در تقسيم کار و بهرهوري اشاره ميکند (اسميت، 1776 و 1976). از ميان اقتصاددانان متاخر نيز استيگليتز (1998) بر اين باور است كه امروزه ديگر حجم سرمايه و اندازه بازار در توسعه اقتصادي ملل نقش اساسي ندارد، بلكه اين نقش را دانش و فناوري ايفا ميكند. بنا به نظر داهلمن و اندرسون (2000)، اقتصاد دانشمحور بر پايههاي انقلاب دانش شكل گرفته است. انقلاب دانش متاثر از چندين عامل است كه عبارتند از: افزايش دانش كدبندي شده، افزايش آناليز اطلاعات، ذخيرهسازي و انتقال، توسعه و گسترش فناوريهاي نو، افزايش اهميت دانش و مهارت نيروي كار، افزايش سرمايهگذاري غيرمشهود، افزايش اهميت ابداعات و كارايي در رقابت و رشد توليد ناخالص داخلي، جهاني شدن و رقابت شديد و گسترش تجارت جهاني.
با تمام مزيتهاي بارزي كه اقتصاد دانشمحور در رشد و توسعه اقتصادي جوامع و از جمله توليد ناخالص داخلي دارد که در کشوري همچون انگلستان به 75 درصد ميرسد (آنتوني و کومار، 2005)، اقتصاد ايران از اين لحاظ جايگاه مناسبي در دنيا ندارد. همين وضعيت نهچندان مناسب دانشپايگي اقتصاد کشور ضرورت برنامهريزي و کار مضاعف در تقويت عناصر و ارکان آن را بهخوبي گوشزد ميکند و از آنجا که در مسير حرکت به سمت اقتصاد دانشبنيان يکي از مهمترين شاخصهاي سنجش پيشرفت، کميت و کيفيت شرکتهاي دانشبنيان به عنوان بازيگران اصلي اين صحنه است، اين مهم بايد به صورت مستمر پايش شود و براي رشد و تقويت همهجانبه آنها اقدامات لازم صورت پذيرد.
شرکتهاي دانشبنيان
عبارت شرکت (سازمان) دانشبنيان در مباني نظري بيشتر به شرکتهايي اشاره ميکند که يادگيرنده و خالق دانشند و از دانش، چه دانش ضمني و چه دانش آشکار، براي توسعه محصولات و فناوريهاي خود استفاده ميکند. در واقع اين مفهوم بيشتر به سازمانهاي برقرار شدهاي اشاره ميکند که از فرايندهاي خلق و بهکارگيري دانش براي پيشبرد کسبوکار خود استفاده ميکنند (خياطيان و همکاران، 1394). دنيسا (2008) مفاهيم سازمانهاي دانشبنيان، شرکتهاي دانشآفرين، سازمانهاي يادگيرنده و سازمان هوشمند را هممعناي سازمانهاي دانشبنيان در نظر ميگيرد.
در قانون حمايت از شرکتها و موسسات دانشبنيان، اين شرکتها اينگونه تعريف ميشوند: شرکت يا موسسه دانشبنيان، شرکت يا موسسه خصوصي يا تعاوني است که به منظور همافزايي علم و ثروت، توسعه اقتصاد دانشمحور، تحقق اهداف علمي و اقتصادي (شامل گسترش و کاربرد اختراع و نوآوري) و تجاريسازي نتايج تحقيق و توسعه (شامل طراحي و توليد کالا و خدمات) در حوزه فناوريهاي برتر و با ارزش افزوده فراوان به ويژه در توليد نرمافزارهاي مربوط تشکيل ميشود. اولين پژوهش در خصوص اين نوع شرکتها توسط لايتل در سال 1979 انجام شده است (فخاري، 1393). او با به کار بردن عبارت شرکتهاي فناوريمحور، اين شرکتها را موسساتي معرفي کرده که متکي بر نوآوري و اختراعات علمي هستند و با هدف تجاريسازي اين اختراعات و نوآوريها تاسيس ميشوند. مرور مقالات و نظريات علمي در اين حوزه از آن زمان تاکنون نشان ميدهد محققين مختلف در تعريف شرکتهاي دانشبنيان بر مشخصات مختلفي متمرکز شدهاند و اين مساله دستيابي به يک تعريف مشخص را کاملا مشکل کرده است. با اين حال ميتوان پژوهشهاي مختلف در اين خصوص را به سه طبقه تقسيم کرد: پژوهشگراني که براي تعريف شرکتهاي دانشبنيان بر ورودي اين شرکتها متمرکز هستند، پژوهشگراني که بر خروجي اين شرکتها تمرکز کرده و دسته سوم محققيني هستند که با ديدگاهي وسيعتر، کل زنجيره ارزش اين شرکتها را مدنظر قرار دادهاند (فخاري، 1393). اتحاديه اروپا براي تعريف شرکتهاي کوچک و متوسط فناورانه (دانشبنيان) شاخصهايي را مدنظر قرار داده که عبارتند از: 1- شاخص ورودي نوآوري 2- شاخص کارايي نوآوري 3- شاخص خروجي نوآوري (کنعاني، 1382). در واقع شرکتهاي دانشبنيان، به کمک يک مديريت دانش صحيح، در تمامي جنبههاي فعاليتهاي خود، دانش را به عنوان عاملي براي افزايش ارزش افزوده نسبت به ساير رقباي خود به کار ميبندند (زاک، 2003).
سرمايه اجتماعي
مفهوم سرمايه اجتماعي در اوايل قرن بيستم ميلادي توسط نظريهپردازان علوم اجتماعي مطرح شد، اما استفاده از آن در ميان نويسندگان و دانشگاهيان از اواسط قرن آغاز شد. جاکوبز (1961) در بحث روابط و همکاريها با هدف پايداري و توسعه کارکرد جوامع به اين مفهوم پرداخته است. جاکوب در کتاب «مرگ و زندگي شهرهاي بزرگ امريکايي» سرمايه اجتماعي را شبکههاي اجتماعي فشردهاي ميداند که در محدودههاي قديمي شهري در ارتباط با حفظ نظافت، نبود جرم و جنايت خياباني و ديگر تصميمات در مورد بهبود کيفيت زندگي در مقايسه با عوامل نهادهاي رسمي مانند نيروي حفاظتي پليس و نيروي انتظامي، مسئوليت بيشتري از خود نشان ميدهند (امامقلي، 1390). تعاريف مختلف از سرمايه اجتماعي به حدي فزاينده است که پورتر بيان ميکند تعريفي جهاني از سرمايه اجتماعي وجود ندارد (مظلومي و فتحاللهي، 1386)، با اين حال، براي تبيين موضوع به برخي تعاريف اشاره ميشود:
از منظر سازماني، سرمايه اجتماعي عبارت است از پيوندهاي بين افراد يک شبکه يا گروه که دسترسي به منابع را تسهيل ميکنند. به عبارت ديگر، هدف سرمايه اجتماعي، سرمايهگذاري در روابط بين افراد شبکه با هدف کسب بازدهي است.
از ديدگاه پانتام (1970)، سرمايه اجتماعي آن دسته از ويژگيهاي زندگي اجتماعي، شبکهها، هنجارها و اعتماد است که مشارکتکنندگان را قادر ميسازد به شيوهاي موثرتر اهداف مشترک خود را تعقيب کنند. به بياني دقيقتر، سرمايه اجتماعي از طريق افزايش هزينههاي بالقوه جدا شدن، تقويت هنجارهاي مستحکم بدهبستان، تسهيل جريان اطلاعات از جمله اطلاعات مربوط به شهرت کنشگران و تجسم موفقيتهاي گذشته سعي دارد به تحقق کنش جمعي کمک کند.
از ديدگاه فوکوياما (1999)، سرمايه اجتماعي عبارت از توانايي افراد در همکاري با ديگران براي مقاصد مشترک در گروهها و سازمانهاست. وي در تعريفي ديگر، سرمايه اجتماعي را به عنوان وجود مجموعهاي از ارزشهاي غيررسمي با هنجارهاي مشترک ميان اعضاي يک گروه ميداند که همکاري ميان آنها را تسهيل ميکند. همچنين وي سرمايه اجتماعي را به معني اعتماد به کار ميبرد (مظلومي و فتحاللهي، 1386).
تايمون و ستامپ (2003) در مقايسهاي که ميان انواع سرمايه انجام ميدهند، به ويژگيهاي متمايزکننده سرمايه اجتماعي اشاره و ويژگيهايي از جمله قابليت انتقالپذيري، قابليت کنترل و قابليت تعويض اين نوع از سرمايه را در قياس با انواع ديگر سرمايه، پايين ارزيابي ميکنند. آنها همچون مواردي از جمله خاصيت آنتروپيک و همافزايي سرمايه اجتماعي را نسبت به ساير انواع سرمايه، بالا ارزيابي ميکنند (جدول 1).
جدول 1: انواع سرمايه و ويژگيهاي نسبي اشکال مختلف سرمايه (تايمون و استامپ، 2003)
ابعاد سرمايه اجتماعي
ناهاپيت و گوشال (1998) در مطالعهاي كه روي اثر سرمايه اجتماعي بر خلق سرمايه فكري انجام دادند، سه بعد ساختاري، رابطهاي و شناختي را شناسايي کردند. عمده كار اين محققان بر پايه تحليل و جمعبندي كارهاي قبلي انجام شده است. ناهاپيت و گوشال، با وجود تفكيك اين سه بعد، اعتقاد دارند كه بسياري از خصوصيات شناسايي شده در اجزاي مدل آنها بهشدت به يكديگر وابسته هستند. هر چند توجه ناهاپيت و گوشال در مدل ارائه شده آنها به كاركرد سرمايه اجتماعي در امر تركيب و تبادل دانش براي خلق سرمايه فكري بود، اما در عمل ابعاد ارائه شده از سوي آنها زيربناي كاربرد سرمايه اجتماعي در محدوده دانش مديريت شد.
بعد ساختاري
بعد ساختاري دربردارنده الگوهاي ارتباطي ميان اعضاي يك گروه يا واحد اجتماعي است. در بعد ساختاري به خصوصيات سيستم اجتماعي و شبكه روابط به صورت كلي توجه ميشود. اين امر به معناي خصوصيات ارتباطات غيرشخصي بين افراد يا واحدهاست.
پيوندهاي شبكه: پيوندهاي شبكه دربردارنده شيوههاي خاصي است كه اعضاي واحد اجتماعي با يكديگر مرتبط ميشوند و با يكديگر همكاري ميكنند. روابط اجتماعي كه معمولا به منظورهاي ديگري ايجاد ميشوند، كانالهاي اطلاعاتي ايجاد ميكنند كه زمان و سرمايهگذاري لازم براي گردآوري اطلاعات را كاهش ميدهند. بارت (1992) بيان ميكند كه اين منافع اطلاعاتي از سه مجرا به دست ميآيند: دسترسي، زمانبندي و ارجاعات. پيوندهاي شبكه ميتوانند با افزايش فرصت دسترسي براي گروهها بر تركيب و تبادل دانش تاثير بگذارند و همچنين بر ارزش مورد انتظار حاصل از تبادل دانش بيفزايند. روابط شبکهاي با گروهها، تيمها، سازمانها و نهادهاي گوناگون به ارتقاي دسترسي به اطلاعات و واکنش سريع در برابر تغييرات و تحولات درون و برونسازماني منجر ميشود (تاترمن و استن، 2005).
پيكربندي شبكه: پيكربندي شبكه تعيينكننده الگوهاي پيوند ميان اعضاي واحد اجتماعي است. پيوندهاي شبكه كانالهايي براي انتقال اطلاعات فراهم ميآورند، ليكن وضعيت كلي اين پيوندها يك رويه مهم از سرمايه اجتماعي را تشكيل ميدهد كه ممكن است بر توسعه سرمايه ذهني تاثير بگذارد.
سازمان مناسب: سازمان مناسب نيز دربردارنده ميزان نزديكي و شباهت افراد در يك واحد اجتماعي است. سرمايه اجتماعي كه در يك محيط ايجاد ميشود، پيوندها، هنجارها و اعتماد اكثرا) نه الزاما هميشه (ميتوانند از يك شرايط اجتماعي به محيط ديگري منتقل شوند و بر رويههاي تبادل اجتماعي اثر بگذارند. مثالهاي آن ميتواند انتقال اعتماد از خانواده و جامعه مذهبي به موقعيتهاي كاري (فوکوياما، 1999)، توسعه روابط شخصي به تبادلات تجاري (کلمن، 1990) و گردآوري سرمايه اجتماعي افراد در يك سازمان (بارت، 1992) باشد.
بعد رابطهاي
در مقابل بعد ساختاري، بعد رابطهاي به روابط بينشخصي افراد كه در گذر زمان و تعامل با يكديگر ايجاد ميشوند، ميپردازد. اين بعد بر روابط خاصي كه افراد دارند، متمركز ميشود. اين روابط، همچون دوستي و احترام، بر رفتار افراد اثر ميگذارد. از طريق اين روابط شخصي است كه انگيزشهاي اجتماعي افراد همچون اجتماعي بودن، تاييد از سوي جمع و حيثيت تامين ميشود.
اعتماد: اعتماد تامينکننده ارتباطات و گفتمان است و ميتواند سبب کمک افراد به يکديگر بهخصوص در شرايط ابهام و عدم اطمينان شود. ميسزتال (1996) اعتماد را به عنوان اعتقاد به اينكه نتايج اعمال هدفمندانه يك نفر از ديدگاه ما مناسب باشد، تعريف ميكند. هنگامي كه اعتماد در روابط بين افراد زياد باشد، افراد تمايل بيشتري براي درگير شدن در تبادل اجتماعي به شكل كلي و تعاملات همكاري به شكل خاص دارند. ناهاپيت و گوشال اعتقاد دارند كه بين اعتماد و همكاري يك رابطه دوطرفه وجود دارد: اعتماد همياري را تسهيل ميكند و همكاري به نوبه خود اعتماد ايجاد ميكند. اين امر در درازمدت ميتواند به توسعه هنجار عمومي همكاري منجر شود كه به نوبه خود تمايل به درگير شدن در تبادل اجتماعي را افزايش ميدهد (پوتنام، 1999).
هنجارها: ارزشهاي اصولي حاکم در ميان اعضاي گروه در مرحله اول ميتواند شکلدهنده اعتماد ميان اعضا و در گام بعد سبب برقراري ارتباطاتي اثربخش شود. هنجارها ميتوانند فعاليتهاي گروهي را هماهنگ و از اين طريق به اثربخشي گروه کمک کنند. بنا به اعتقاد كلمن (1998)، هنجار هنگامي به وجود ميآيد كه يك حق اجتماعي براي كنترل يك كنش توسط ديگران كنترل و تعريف شود و نه توسط كنشگر. كلمن بيان ميكند در جايي كه يك هنجار فعال وجود داشته باشد شكلي از يك سرمايه اجتماعي قوي، هر چند شكننده، به وجود ميآيد.
الزامها: الزام نماينده يك تعهد يا يك وظيفه در انجام دادن يك فعاليت در آينده است. كلمن (1990) با شناسايي الزام به عنوان انتظاراتي كه به واسطه روابط شخصي خاص به وجود ميآيد، آن را از هنجارهاي عمومي تفكيك ميكند.
هويت: هويت فرايندي است كه از طريق آن افراد خودشان را به عنوان يك فرد همانند ديگري يا گروهي از افراد ميبينند. اين امر ممكن است از عضويت آنها در آن گروه نشات بگيرد يا به واسطه فعاليتهاي گروه به عنوان يك گروه مرجع كه در آن، افراد ارزشها يا استانداردهاي ديگر افراد يا گروه را به عنوان يك چهارچوب مرجع ميپذيرند. از اين راه هويت هم به عنوان يك منبع اثرگذار بر ارزش خلق شده حاصل از تركيب و تبادل كه مورد انتظار است، عمل ميکند و هم به عنوان انگيزهاي براي تركيب و تبادل دانش (ناهاپيت و گوشال، 1998).
بعد شناختي
بعد شناختي به منابعي اشاره دارد كه بازنمايي و ارائه تفسير مشترك را بر عهده دارند و سيستمي از معاني را در گروهها فراهم ميآورند (ناهاپيت و گوشال، 1998). در حقيقت، سرمايه شناختي بازتابي از ميزان تعهد و دفاع اعضاي تيم از هدف و رسالت خود است.
زبان و كدهاي مشترك: زبان تاثيري مستقيم و مهم در روابط اجتماعي دارد زيرا وسيلهاي است كه مردم از طريق آن به بحث و تبادل اطلاعات ميپردازند، سوال ميپرسند و كسبوكاري را در جامعه به سرانجام ميرسانند. زبان مشترک قابليت ترکيب اطلاعات و تسهيم آن ميان اعضا را افزايش ميدهد و سبب القاي احساس يگانگي و وحدت به افراد تيم ميشود. كدها دادههاي حسي را به گروههاي ادراكي دستهبندي ميکنند و يك چهارچوب ارجاعي براي مشاهده و تفسير محيط اطراف ما فراهم ميآورند.
روايات مشترك: علاوه بر زبان و كد مشترك، وجود افسانهها، داستانها و استعارهها ابزارهايي قدرتمند در ارتباطات براي خلق، تبادل و به تصوير درآوردن مجموعههايي غني از معاني را فراهم ميآورند. ظهور روايات مشترك در يك جامعه به خلق و انتقال تفسيرهاي جديدي از رويدادها كمك ميكند. اين امر تركيب اشكال گوناگون دانش را تسهيل ميكند (چن لوورن، 2011).
پيشينه تحقيق
در بررسيها و پژوهشهاي انجام شده در حوزه سرمايه اجتماعي، پژوهشي که مشخصا به تاثير اين مفهوم بر عملکرد تامين مالي شرکتهاي دانشبنيان بپردازد، يافت نشد. اما پژوهشهاي نزديک به اين حوزه، بررسي تاثير سرمايههاي اجتماعي شرکتهاي دانشبنيان را بر عملکرد نوآورانه آنها مورد بررسي قرار ميدهند. از جمله ميتوان به مطالعه آهوجا (2000) اشاره کرد که در مطالعه خود تاثير سرمايه اجتماعي بر عملکرد نوآورانه را اثبات کرده است. او بيان ميکند که سرمايه اجتماعي سبب بهبود ارتباطات مبتني بر اعتماد در ميان اعضاي سازمانهايي با ساختار منعطف ميشود که در محيطهاي پويا فعاليت ميکنند، همانند شرکتهاي دانشبنيان. اين امر به نوبه خود ميزان تماسها و نقاط اشتراک افراد را ارتقا ميبخشد و متغيري تاثيرگذار در بهبود عملکرد نوآورانه و رقابتي در اين سازمانها ميشود. دهقانان و هرندي (1393) در پژوهش خود به بررسي تاثير سرمايه اجتماعي بر عملکرد نوآورانه شرکتهاي دانشبنيان فعال در صنعت فناوري اطلاعات با تاکيد بر نقش ميانجي انتقال دانش پرداختند که نتايج به دست آمده روابط علّي - معلولي اين متغيرها را مورد تاييد قرار ميداد. از سوي ديگر، بررسي رابطه سرمايه اجتماعي بر عملکرد سازماني به صورت عام مطرح شده است که از جمله ميتوان به پژوهش لينا و پيل (2006) اشاره کرد که فرضيه اصلي آنها اين بوده است که سرمايه اجتماعي دروني و بيروني اثر مثبتي بر عملکرد سازماني خواهند داشت. همچنين هاتالا (2006) در پژوهش خود بر رابطه ميان سرمايه اجتماعي و عملکرد تاکيد ميکند. چو (2009) نيز بر اين اعتقاد است که افزايش سرمايه اجتماعي براي سازمان، امکان ايجاد و حفظ مزيت رقابتي را به وجود ميآورد. به اعتقاد مظلومي و فتحاللهي (1386)، کمبود و نارساييها در زمينه سرمايه فيزيکي ميتواند از طريق سرمايه اجتماعي جبران شود اما خلأ ناشي از سرمايه اجتماعي نميتواند از طريق سرمايههاي فيزيکي پر شود. به اعتقاد نگارندگان، سرمايه اجتماعي مهمتر از سرمايههاي فيزيکي است و به جرات ميتوان گفت که سرمايه اجتماعي در رديف سرمايههاي راهبردي سازمان قرار دارد. اما بهرغم اين موضوع، پژوهشي که تاثير اين شکل از سرمايه را بر سرمايههاي مالي سازمانها مورد بررسي قرار دهد، انجام نشده است و با توجه به اينکه کمبود سرمايههاي مالي از اصليترين چالشها در شرکتهاي دانشبنيان است، بررسي اين رابطه تاثير مضاعف مييابد. بر اين اساس، اين پژوهش درصدد است در جامعه شرکتهاي دانشبنيان مستقر در پارکهاي علم و فناوري اين رابطه را مورد بررسي قرار دهد.
چارچوب نظري پژوهش
با توجه به هدف اصلي پژوهش و همچنين بررسي ادبيات موضوعي و مباني نظري ناهاپيت و گوشال در مورد سرمايه اجتماعي در سازمان و بررسي پژوهشهاي انجام شده در خصوص تاثيرگذاري آن بر عملکرد، در ادامه ارائه فرضيه اصلي تحقيق و فرضيات فرعي آن در دو سطح به قرار زير ارائه ميشود:
فرضيه اصلي: سرمايه اجتماعي سازمان بر عملکرد تامين مالي شرکتهاي دانشبنيان تاثير معناداري دارد.
فرضيه فرعي 1: بعد ساختاري سرمايه اجتماعي بر عملکرد تامين مالي شرکتهاي دانشبنيان تاثير معناداري دارد.
فرضيه فرعي 1-1: بعد ساختاري سرمايه اجتماعي بر حجم تامين مالي شرکتهاي دانشبنيان تاثير معناداري دارد.
فرضيه فرعي 1-2: بعد ساختاري سرمايه اجتماعي بر سهولت تامين مالي شرکتهاي دانشبنيان تاثير معناداري دارد.
فرضيه فرعي 1-3: بعد ساختاري سرمايه اجتماعي بر هزينه تامين مالي شرکتهاي دانشبنيان تاثير معناداري دارد.
فرضيه فرعي 1-4: بعد ساختاري سرمايه اجتماعي بر نوع وثائق و تضمينات شرکتهاي دانشبنيان تاثير معناداري دارد.
فرضيه فرعي 2: بعد رابطهاي سرمايه اجتماعي بر عملکرد تامين مالي شرکتهاي دانشبنيان تاثير معناداري دارد.
فرضيه فرعي 2-1: بعد رابطهاي سرمايه اجتماعي بر حجم تامين مالي شرکتهاي دانشبنيان تاثير معناداري دارد.
فرضيه فرعي 2-2: بعد رابطهاي سرمايه اجتماعي بر سهولت تامين مالي شرکتهاي دانشبنيان تاثير معناداري دارد.
فرضيه فرعي 2-3: بعد رابطهاي سرمايه اجتماعي بر هزينه تامين مالي شرکتهاي دانشبنيان تاثير معناداري دارد.
فرضيه فرعي 2-4: بعد رابطهاي سرمايه اجتماعي بر نوع وثائق و تضمينات شرکتهاي دانشبنيان تاثير معناداري دارد.
فرضيه فرعي 3: بعد شناختي سرمايه اجتماعي بر عملکرد تامين مالي شرکتهاي دانشبنيان تاثير معناداري دارد.
فرضيه فرعي 3-1: بعد شناختي سرمايه اجتماعي بر حجم تامين مالي شرکتهاي دانشبنيان تاثير معناداري دارد.
فرضيه فرعي 3-2: بعد شناختي سرمايه اجتماعي بر سهولت تامين مالي شرکتهاي دانشبنيان تاثير معناداري دارد.
فرضيه فرعي 3-3: بعد شناختي سرمايه اجتماعي بر هزينه تامين مالي شرکتهاي دانشبنيان تاثير معناداري دارد.
فرضيه فرعي 3-4: بعد شناختي سرمايه اجتماعي بر نوع وثائق و تضمينات شرکتهاي دانشبنيان تاثير معناداري دارد.
روش تحقيق
اين تحقيق در دو مرحله متوالي کيفي و کمي انجام ميشود. در مرحله کيفي، از طريق مصاحبه با خبرگان تحقيق، شاخصهاي عملکردي تامين مالي شرکتهاي دانشبنيان در 9 عنوان شناسايي شد. اين اجزا در قالب 4 مولفه حجم تامين مالي، هزينه تامين مالي، سهولت تامين مالي و نوع وثائق و تضمينات بود که براي اندازهگيري کارايي عملکرد تامين مالي در اين شرکتها مورد استفاده قرار گرفت. براي اندازهگيري سرمايه اجتماعي نيز از پرسشنامه ناهاپيت و گوشال مشتمل بر 31 سوال استفاده شد. پرسشنامهها در دو بخش اصلي طراحي شدند. بخش اول معطوف به سوالاتي در خصوص ويژگيهاي جمعيت شناختي پاسخدهندگان بود (جدول 2) و در بخش دوم پرسشنامه، سوالات مربوط به سنجش سرمايه اجتماعي و عملکرد تامين مالي درج شده بود. جامعه تحقيق در مرحله کيفي تحقيق متشکل از مربيان مراکز رشد و شتابدهي و اساتيد دانشگاه در رشته کارآفريني و در مرحله کمي تحقيق شامل مديران و کارشناسان شاغل در شرکتهاي دانشبنيان بود. اندازه نمونه در مرحله کيفي مبتني بر اشباع نظري بود و تا جايي ادامه پيدا کرد که اظهارات پاسخگويان حاوي نکته جديدي نبود. در بخش کمي نيز اندازه نمونه با استفاده از فرمول کوکران در سطح اطمينان 95 درصد و خطاي مجاز 10 درصد استفاده و بر مبناي آن، حداقل اندازه نمونه 80 واحد محاسبه شد. همچنين از روش نمونهگيري تصادفي در اين بخش استفاده شد.
جدول 2. ويژگيهاي جمعيتشناسي تحقيق
به منظور تعيين پايايي پرسشنامه از روش ضريب آلفاي کرونباخ و براي سنجش روايي سازه از تحليل عاملي تاييدي استفاده شد. با توجه به جدول 3، ضريب آلفاي کرونباخ براي همه سازههاي پژوهش بيشتر از 70 درصد است که نشان ميدهد پرسشنامه از پايايي لازم برخوردار است. روايي سازه پرسشنامه با کمک تحليل عاملي تاييدي آزمايش شد که بر مبناي آن بارهاي عاملي متغيرهاي تحقيق همگي بالاتر از 5/0 بودند. براي سنجش روايي محتوا، پرسشنامه محقق تهيه شد و در خصوص عملکرد تامين مالي در اختيار دو نفر از صاحبنظران قرار گرفت تا در رابطه با ميزان درستي و شفافيت سوالات پرسشنامه اظهارنظر کنند که بعد از دريافت نظرات آنها، پرسشنامه براي ارتقاي شفافيت اصلاح و سپس بين اعضاي نمونه آماري توزيع شد.
جدول 3. بررسي روايي و پايايي سوالات پرسشنامه
يافتهها
براي آزمون فرضيههاي تحقيق که معناداري تاثير هر يک از ابعاد سرمايه اجتماعي بر عملکرد تامين مالي و مولفههاي آن را مورد بررسي قرار ميداد از روش تحليل مسير با استفاده از نرمافزار Smart Pls 3. 0 استفاده شد. جدول 4 خلاصهاي از نتايج به دست آمده در اين ارتباط را نشان ميدهد که ضرايب مسير و مقادير آماره معناداري (t-value) متناظر آنها در سطح اطمينان 95 درصد ارائه شدهاند.
جدول 4. نتايج آزمون فرضيهها
با توجه به نتايج جدول 4، معناداري تاثير سرمايه اجتماعي بر عملکرد تامين مالي (به عنوان فرضيه اصلي تحقيق) مورد تاييد قرار گرفت که در آن ضريب مسير معادل 71/0 و آماره معناداري معادل 41/3 است. علاوه بر اين، نتايج به دست آمده از آزمون فرضيههاي فرعي تحقيق حاکي از آن است که هر يک از ابعاد سهگانه سرمايه اجتماعي يعني سرمايه ساختاري، سرمايه رابطهاي و سرمايه شناختي نيز بر عملکرد مالي شرکتهاي دانشبنيان تاثير معناداري دارند. اين تاثير در بعد سرمايه رابطهاي با ضريب مسير معادل 76/0 بيشترين ميزان است و پس از آن سرمايه ساختاري با ضريب مسير 68/0 جاي دارد. کمترين ميزان تاثير نيز مربوط به بعد شناختي با ضريب مسير 53/0 است. از ميان فرضيههاي فرعي رده دوم که معناداري تاثير ابعاد سرمايه اجتماعي را بر ابعاد عملکردي تامين مالي مورد آزمون قرار ميدهند، همه فرضيهها به جز 3 فرضيه مورد تاييد قرار گرفتند. يکي از اين فرضيهها، معناداري تاثير بعد ساختاري بر نوع وثائق و تضمينات دريافتي را مورد بررسي قرار ميداد که با توجه به مقدار t-value محاسبه شده معادل 74/1 در سطح اطمينان 95 درصد مورد تاييد قرار نگرفت. فرضيه بعدي که مورد تاييد قرار نگرفت، معناداري تاثير سرمايه شناختي بر بعد هزينه تامين مالي بود که با توجه به مقدار t-value محاسبه شده معادل 49/1 در سطح اطمينان 95 درصد مورد تاييد قرار نگرفت. آخرين فرضيه رد شده نيز مربوط به تاثير همين بعد بر نوع وثائق و تضمينات دريافتي بود که با ضريب مسير 49/0 و t-value معادل 72/1 مورد تاييد قرار نگرفت. بيشترين تاثير ابعاد سرمايه اجتماعي بر مولفههاي تامين مالي مربوط به تاثير بعد رابطهاي از سرمايه اجتماعي بر سهولت تامين مالي با ضريب مسير معادل 81/0 بود و پس از آن همين بعد بر هزينه تامين مالي با ضريب مسير معادل 77/0 قرار داشت. در مجموع از 16 فرضيه اين تحقيق، 13 فرضيه مشتمل بر فرضيه اصلي و فرضيههاي فرعي رده اول مورد پذيرش قرار گرفتند و 3 فرضيه از مجموع 12 فرضيههاي فرعي رده دوم، با توجه به مقادير معناداري محاسبه شده براي آنها، مورد تاييد قرار نگرفتند.
بحث و نتيجهگيري
در اين پژوهش تاثير سرمايه اجتماعي شرکتهاي دانشبنيان بر عملکرد تامين مالي آنها مورد تاييد قرار گرفت. بر اين اساس ميتوان نتيجه گرفت که بخشي از کمبود سرمايههاي مادي و آوردههاي نقدي اين شرکتها براي اجراي طرحهاي فناورانه با اهرم سرمايههاي اجتماعي قابل جبران است. اين موضوع لزوم سرمايهگذاري جدي و برنامهريزي دقيق شرکتهاي دانشبنيان در مسير ارتقا و غنيسازي اين بخش از داراييهاي نامشهود سازماني را ميطلبد. بر اين اساس توصيه ميشود اين قبيل شرکتها از ابتداي تاسيس به فکر تقويت روابط و مناسبات خود باشند و براي نيروهاي کليدي-شان آموزشهاي ويژه تدارک ببينند. اين موضوع، علاوه بر آنکه به تسهيم اطلاعات و به اشتراکگذاري دانش درونسازماني کمک و زمينه تبديل شدن به سازمان يادگيرنده را فراهم ميکند، از منظر بهرهبرداري از فرصتهاي بيروني و خصوصا ايجاد ارتباط با فرشتگان کسبوکار1 و صندوقهاي خطرپذير2 در تامين مالي طرحهاي فناورانه نيز حائز اهميت است. بر اين اساس، استفاده از اين اندوخته، علاوه بر آنکه به جذب حداکثري گروههاي سرمايهگذاري کمک ميکند، قدرت چانهزني شرکت دانشبنيان را در تسهيم منافع و تنظيم مدلهاي مشارکت با سرمايهگذاران افزايش ميدهد. در ضمن، نقش سرمايه اجتماعي در بهبود عملکرد تامين مالي محدود به مراحل ابتدايي نيست و مراحل مختلف خلق ارزش، از ايده تا بازار، را پوشش ميدهد. براي شرکتهاي دانشبنيان مستقر در پارک علم و فناوري تقويت سرمايه اجتماعي ميتواند ابعاد وسيعتري به خود بگيرد و علاوه بر موارد ذکر شده، در خصوص ارکان داخلي و سرمايهگذاران، به ايجاد روابط شبکهاي و همافزايي با ديگر شرکتهاي شاغل در اين اکوسيستم منجر شود. اين موضوع اين امکان را فراهم ميکند که شرکتهاي دانشبنيان، علاوه بر استفاده از امکانات عمومي پارکهاي علم و فناوري، منابع در اختيار خود را نيز به اشتراک بگذارند و در بخشي از هزينههاي خود صرفهجويي کنند. با توجه به اينکه تاثير هر سه بعد سرمايه اجتماعي بر عملکرد تامين مالي شرکتهاي دانشبنيان مورد پذيرش قرار گرفت، شرکتهاي دانشبنيان بايد به صورت متوازن براي تقويت ابعاد سهگانه سرمايه اجتماعي برنامهريزي کنند. تقويت بعد رابطهاي سرمايه اجتماعي ميتواند با تقويت اعتماد بين کارکنان شرکت دانشبنيان شروع شود. هنگامي كه اعتماد در روابط بين افراد زياد باشد، افراد تمايل بيشتري براي درگير شدن در تبادل اجتماعي به شكل كلي و تعاملات همكاري به شكل خاص پيدا ميکنند و اين افراد در نهايت به عنوان بلندگوي شرکت دانشبنيان عمل و به ارتباط و اتصال شرکت دانشبنيان با سرمايهگذاران و ديگر بازيگران اقتصاد دانشبنيان کمک ميکنند. در وهله بعدي، از هويتبخشي به عنوان يکي از عناصر تقويت بعد رابطهاي سرمايه اجتماعي ميتوان ياد کرد که شرکتهاي دانشبنيان بايد بر آن به صورت ويژه تمرکز کنند. اين موضوع از طريق ايجاد تعلق سازماني و با اهرمهايي نظير سهيم کردن افراد در عوايد فعاليتهاي نوآورانه ظهور و بروز پيدا ميکند. همچنين مسئوليت دادن به کارکنان و تحريک حس تعهد آنها ميتواند در هويتبخشي به آنها نقش تعيينکنندهاي داشته باشد. از سوي ديگر، تعريف هنجارها و ارزشهاي سازمان بر پايه انتقال دانش و حذف محدوديتهاي گردش اطلاعات ميتواند به اين مولفه از بعد رابطهاي سرمايه اجتماعي به شکل بسزايي کمک کند. تقويت بعد شناختي به عنوان يکي از ابعاد سرمايه اجتماعي که تاثير آن بر عملکرد تامين مالي شرکت دانشبنيان مورد تاييد قرار گرفت نيز بايد در دستور کار قرار گيرد. براي اين منظور ميتوان بر منابعي تمرکز کرد كه بازنمايي و ارائه تفسير مشترك را بر عهده دارند و سيستمي از معاني را در گروهها فراهم ميآورند. اين کار ميتواند از طريق ايجاد زبان و كدهاي مشترك ميان کارکنان شرکت دانشبنيان انجام گيرد. در اين صورت اعضاي سازمان در تفسير رويدادها به صورت هماهنگ عمل ميکنند و انتقال ماموريت سازمان به محيط بيروني را به صورت شفاف و بدون دوگانگي انجام ميدهند. طبيعي است که چنين شرکت دانشبنياني شانس بيشتري براي اقبال سرمايهگذاران احتمالي و تامين مالي خواهد داشت. در نهايت ميتوان به تاثير بعد ساختاري سرمايه اجتماعي بر عملکرد تامين مالي شرکتهاي دانشبنيان اشاره کرد که نتايج به دست آمده معناداري اين تاثيرگذاري را مورد تاييد قرار داد. اين بعد سرمايه اجتماعي ناظر بر الگوهاي ارتباطي ميان اعضاي سازمان است و روابط غيرشخصي را در بر ميگيرد. تقويت اين بعد نيز ميتواند از طريق ايجاد شبکههاي ارتباطاتي هم در داخل و هم در خارج سازمان و تقويت پيوندهاي شبکه انجام پذيرد. براي اين منظور به شرکتهاي دانشبنيان پيشنهاد ميشود از يکسو در داخل خود کميتههايي را راه اندازي کنند که با رويکرد مسالهمحور و از طريق توفان فکري به جريان تصميمگيري کمک کند. از سوي ديگر، عضويت در انجمنهاي تخصصي صنعت، حضور در رويدادهاي کارآفرينانه (همچون رويدادهاي موسوم به استارتآپ ويکند، جوايز کارآفريني و... ) ميتواند به تقويت اين بعد سرمايه اجتماعي از منظر برونسازماني کمک کند. براي بسط يافتههاي اين پژوهش و عملياتي کردن آن پيشنهاد ميشود پژوهشهاي آتي سنجش سطح سرمايه اجتماعي در شرکتهاي دانشبنيان را بر مبناي شاخصهاي مشخص و با استفاده از دادههاي عملکردي (و نه بر مبناي خوداظهاري) به انجام رسانند تا بتوان در خصوص تاثير اين شق از سرمايه بر وجوه مختلف عملکردي اين قبيل شرکتها (از جمله عملکرد نوآورانه، عملکرد تجاري و...) دقيقتر اظهارنظر کرد.
پينوشت:
1. Angel Investor
2. VC fund
منابع:
1. امامقلي، فاطمه (1390)، نقش سرمايه اجتماعي در عملكرد سازمان ي (مطالعه موردي: مديريت شعب بانك تجارت استان قزوين)، مديريت توسعه و تحول، دوره 3، شماره 7.
2. اميرخاني، طيبه؛ سپهوند، رضا و عارفنژاد، محسن (1393)، وظايف مديريت منابع انساني و عملکرد سازمان: با بررسي نقش سرمايههاي اجتماعي و روانشناختي فصلنامه علوم مديريت ايران، سال نهم، شماره 34.
3. خياطيان، محمدصادق؛ طباطبائيان، حبيبالله؛ الياسي، مهدي (1394)، تحليل محتواي ويژگيهاي شرکتهاي دانشبنيان، پژوهشهاي مديريت منابع سازماني، دوره 5، شماره 2، تابستان 1394.
4. دهقانان، حامد و هرندي، عطاءاله (1393)، بررسي تاثير سرمايه اجتماعي بر عملکرد نوآورانه: با تاکيد بر نقش ميانجي انتقال دانش (مطالعه موردي شرکتهاي دانشبنيان ايراني فعال در حوزه فناوري اطلاعات)، فصلنامه علمي - پژوهشي مديريت نوآوري، دوره 3، شماره 1، صفحه 1-22.
5. زاهدي، شمسالسادات و خيرانديش، مهدي (1386)، تبيين عوامل ساختاري در اقتصاد دانشمحور؛ يک مطالعه موردي. سال 2، شماره 6، صص 49-68.
6. فخاري، حسين (1393)، فصلنامه پژوهشي علم و فناوري، فصلنامه علمي - پژوهشي سياست علم و فناوري، سال ششم، شماره 4.
7. فخاري، حسين (1393)، بازخواني تعريف شرکتهاي دانشبنيان بر اساس شرايط اقتصادي کشور، فصلنامه علمي - پژوهشي سياست علم و فناوري، سال ششم، شماره 4.
8. کنعاني، مهدي (1382)، موسسات فناوري کوچک و متوسط، تهران، موسسه توسعه فردا.
9. مظلومي، نادر و فتحاللهي، افشين (1386)، سرمايه اجتماعي و شراکتهاي راهبردي، مطالعات مديريت بهبود و تحول، شماره 54، 67 تا 86.
10. Ahuja, G. (2000). Collaboration networks, structural holes, and innovation: a longitudinal study. Administrative Science Quarterly, 45: 425-455
11. Antony, J. and Kumar, M. (2005),"Six Sigma in Small- and Medium-sized UK Manufacturing enterprises; Some empirical observations", International Journal of Quality & Reliability Management, Vol. 22 No. 8, pp. 860-874.
12. Brooks, K. and Nafukho, F. M. (2006). Human resource development, social capital, emotional intelligence: Any link to productivity? Journal of European Industrial Training, Vol. 30, No. 2, pp 117-128.
13. Burt, R. S. (1992) Structural holes: The social structure of com- petition. Cambridge, MA: Harvard University Press.
14. Chen, J. , & Lovvorn, A. (2011). The speed of knowledge transfer within multinational enterprises: the role of social capital. International Journal of Commerce and Management, 21(1), 46-62.
15. Chow, I. H. (2009). The Relationship Between Social Capital, Organizational Citizenship behavior, and Performance Outcomes: an Empirical Study from China, S. A. M. Advanced Management Journal, 74( 3),44-53.
16. Coleman, J. S. (1990) Foundations of Social Theory. Cambridge: Harvard University Press.
17. Dahlman, C. & T. , Anderson, (2000) "Korea and Knowledge Based Economy: Making the Transition", World Bank Institute.
18. Denisa Neagu C. ; Knowledge Based Organization; Springer, 2008.
19. Fukuyama, F. (1995) Trust: Social virtues and the creation of prosperity, London: Hamish Hamilton.
20. Hatala, J. (2006). Social network analysis in human resource development: A new methodology. Human Resource Development Review, 5(1), 45-71.
21. Jacobs, J. (1961). "The death and life of great American cities: The failure of town planinig". In Field J. (2003) Social capital. Routledge.
22. Leana, C. R. , Pil, F. K. (2006). Social Capital and Organizational Performance: Evidence from Urban Public School. Organization Science, 17(3), 353-366.
23. McElroy, M. W. , Jorna, R. J. and Engelen, J. v. (2006). Rethinking social capital theory: a knowledge management perspective. Journal of Knowledge Management, Vol. 10, No. 5, pp 124-136.
24. Misztal, B. (1996) Trust in modern societies. Cambridge: Polity Press.
25. Nahapiet, J. and Ghoshal, S. (1998) Social capital, intellectual capital, and the organizational advantage. Academy of Management Review, Vol. 23, No. 2, pp 242-266.
26. Putnam, R. D. (1999) The Prosperous Community: Social Capital and Public Life. The American Prospect. Vol. 13, No. Spring, pp 35-42.
27. Smith, A. (1776, 1976),"An Inquiry into the Nature and Cause of the Wealth of Nations", University of Chicago Press.
28. Stiglitz, J. (1998),"Towards a New Paradigm for Development", UNCTAD.
29. Totterman, H. , & Sten, J. (2005). Start-ups : Business Incubation and Social Capital. International Small Business Journal, 23(5), 487-511.
30. Turkina, E. , Thi, M. , & Thai, T. (2013). Social capital, networks, trust and immigrant entrepreneurship: a cross-country analysis. Journal of Enterprising Communities, 7(2), 108-124.
31. Zack, Michael H. ,2003, "What Is A Knowledge-Based Organization?", Northeastern University of US,5th International Conference of "Organizational Learning and Knowledge"
ارسال به دوستان